واکسن چهارماهگی و آغاز پنج ماهگی با کلی ماجرای شیرین
سلام پسر قشنگم شما از مرز چهارماهگی گذشتی و وارد پنج ماهگی شدی روزها خیلی سریع داره میگذره و شما ماشالله مردتر میشی و جیگرتر. پسرنازم روز پنجشنبه 7اسفند شما واکسن چهارماهگیتو زدی بعد از اینکه خانمه توی بهداشت قد و وزنت کرد من خودم شروع کردم به اشک ریختن آخه داشتی میخندیدی و نمیدونستی چی انتظارتو میکشه بعد دیگه من نتونستم نگاه کنم و بعد از اینکه قطره فلج اطفالتو تو بغلم خوردی بابایی تو صدا کردم که بیاد پاتو نگه داره من طاقت دیدنشو نداشتم بعد یدفعه صدای جیغت بلند شد الهی بمیرم برات زود بغلت کردم تا تو ماشین داشتی گریه میکردی و منم زود بهت شیر دادم و خوابت برد. بعدشم زیاد تب نکردی خوب بودی شکرخدا منم بهت استامینوفن میدادم تا ...
نویسنده :
مامانی
23:55
چهار ماهگی ایلیا جون
پسر نازم میخوام چهار ماهگیتو بهت تبریک بگم و ایشالله که همیشه صحیح و سالم باشی مادر. خیلی جیگر شدی بیشتر وقتها در حال خندیدنی، عاشق بازی و شیطنتی. جدیدا هم رو دست چپت میخوابی. خلاصه برات بگم عاشقتم و فقط میتونم خداروشکر کنم برای داشتنت برای دیدنت و برای در آغوش کشیدنت... دوستت دارم مامانی چندتا از عکسهاتم برات میذارم. ایلیا و فاطمه کوچولو دختره دختر دایی مامانی. جالبه که فاطمه کوچولو با دختر خالش رها کوچولو همش سر تو با هم دعوا دارن و میگن که ایلیا داداشه منه. رها وروجک که میگه من عاشق ایلیام. بذارش تو زودپز منم میرم تو فریزر بچه های امروزی اند دیگه ماشالله از همه چی سر در میارن... ما هم قده ا...
نویسنده :
مامانی
22:37